با سلام و خسته نباشید م همسرم برای کار به یک شهر کوچک فرستاده شد،و من نیز بخاطر تاهل مجبور به انتقال گرفتن به …
با سلام و خسته نباشید
م همسرم برای کار به یک شهر کوچک فرستاده شد،و من نیز بخاطر تاهل مجبور به انتقال گرفتن به آن شهر شدم.نمیدانستم بازار کار در آن شهر انقدر خراب است ،طی سه سالی که در آن شهر هستیم من هنوز نتوانستم کاری را که در آن مهارت دارم و رشته ی تحصیلی ام هست انجام دهم و به کاری غیر از رشته ام مشغولم،البته بالجبار …همان ابتدای کار به همسرم گفتم اینجا برای کار من مناسب نیست ولی او اصرار داشت من درهمان شهر بمانم و کنار او کار کنم و اصلا به نظر من توجه نداشت!ولی بعد از گذشت سه سال(و البته در طول همین سه سال)احساس خیلی بدی نسبت به خودم پیدا کرده ام ،ازینکه بعد از اینهمه درس خواندن نمینتوانم از آن بهره ای ببرم و هیچ آینده ی شغلی مناسبی برای خودم متصور نیستم…احساس یأس شدید دارم و بخاطر همین موضوع که همسرم مرا مجبور به کار کردن در شهر موردنظرش کرده بسیار بسیار غمگینم و رابطه ام با همسرم سرد شده،،…حتی بعضی وقتها به جدایی هم فکر میکنم ولی بدلیل داشتن فرزند جراتش را ندارم،آینده ای که برای خودم تصور میکردم در پیش چشمانم فرو ریخته،بسیار درمانده شدم و این روزها حتی حاضر نیستم با همسرم حرف بزنم ،این حس پوچی و افسردگی بسیار آزارم میدهد
یک شب با همسرم در این مورد صحبت کردم و احساس کردم تا حدودی متوجه اشتباهش در مورد من شده ،ولی چه فایده؟سه سال از بهترین سالهای جوانی من هدر رفت و مهمتر از آن حس پوچی و بیهودگی ای که نسبت به خودم دارم آزارم میدهد،.،میگفت هر کاری فکر میکنی درست تر هست انجام بده ،درخواست من بازگشت به شهر خودمان هست ولی با هزینه های امروزی نمیتوانیم خانه ی خوبی اجاره کنیم و فکر میکنم زندگی برایمان بسیار دشوار باشد.از طرفی وام هم داریم که بارفتن به شهر بزرگ درامدمان کفاف برداخت آنرا نخواهد داد…مانده ام با حس اندوه و غم ام و از طرفی دلم نمیخواهد در این شهر باشم….
لطفا مرا راهنمایی کنید که چه کنم ؟بعضی وقتها به مردن هم فکر میکنم،به اینکه چقدرخوب میشد اتفاقی می افتادتا زودتر از این دنیا و این زندگی خلاص میشدم…ولی به بچه ام که فکر میکنم میبینم باید او را بزرگ کنم و به سر و سامان برسانم و نمیتوانم انقدر راحت به مرگ بیاندیشم..
لطفا مرد راهنمایی کنید
پاسخ ( ۱ )
سلام
بعضی مواقع انسان اهدافش را در گذشته جستجو می کند. بله درسته اشتباه نخواندید شما اهدافتان را مدتهاست در گذشته جستجو می کنید. به اهدافی می خواهید برسید که پتانسیل آن را در حال حاضر ندارید.
بهتر است به آینده فکر کنید و امیدوار باشید، بگذرید یک دلستان را که حتما شنیده و یا فیلم آن را دیده اید برایتان یادآوری کنم…
وقتی یوسف را با آنهمه جلال و جبروت و فرزند شاه بودن به زندان انداختند او به اهداف گذشته اش فکرنکرد، راضی شد به رضای خدا و اهداف جدیدی برای خود رقم زد، به زندانیان سواد خواندن و نوشتن آموزش داد، به آنها یاد داد که زندان را تمیز کنند و در زندان شاهانه زندگی کنند و… همین باعث شد که یوسف سالهای زندانش نه تنها به سختی بقیه نباشد بلکه بسیار هم سودمند بود و در نهایت به مشاور شاه درآمد.
این که شما کجا زندگی می کنید مهم نیست اینکه برای آینده از جایی که قرار دارید اهدافی تعیین کنید که برسید مهم است.
پس به جای ناراحتی و افسردگی چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید و اولین دارایی خود که سلامتی و خانواده هست را ببینید و از آن لذت ببرید و خدای خود را شاکر باشید.
بعد ببینید چه چیزهایی دارید که می توانید با آن اهدافی بسازید که زندگی خود را بهتر کنید. سپس دست به کار شوید.
خوشبختی در محل خاصی نیست، خوشبختی در هر جایی که شما زندگی می کنید قرار دارد مهم دیدن آن و پرورش آن است. اگرچه برگشتن به محلی که دوستش داشتید نیز می تواند با برنامه ریزی جزو اهدافتان باشد به شرطی که در حال حاضر هم از زندگی لذت ببرید.
شاد باشید و خوشبخت 🌹
.
برای مشاوره روانشناسی به صورت تلفنی می توانید یکی از بسته های مشاوره روانشناسی را از آدرس زیر به صورت آنلاین خرید کنید.
خرید بسته های مشاوره و دوره ها
پس از سفارش و پرداخت آنلاین یکی از مشاوران ما با شما تماس خواهد گرفت و مشاوره ارائه می دهد
درصورتی که
برای ارتباط با بخش فروش و راهنمایی در سفارش و یا خرید به صورت کارت به کارت می توانید با شماره 02145116777 تماس بگیرید.