با مخالفت های خانوادش و مخالفت های خانوادم بالاخره این ازدواج صورت گرفت…

پرسش

سلام. من و همسرم تو دانشگاه با هم آشنا شدیم. از نظر مذهبی با هم اختلاف داشتیم. اونها مومن چادری ما نه. با مخالفت های خانوادش و مخالفت های خانوادم بالاخره این ازدواج صورت گرفت. اون زمان خیلی هوامو داشت بخاطر اون من از همه جیز زدم از لباس عروس از ماشین عروس از خود عروسی. بخاطر اینکه خانوادش اهل اهنگ نبودن ما رفتیم مکه و برگشتیم رفتیم خونمون بعد مکه من حتی بخاطر اون چادری شدم. خیلی تو خانواده خودم مورد تمسخر قرار میگرفتم تا اینکه خواهر خودش چادرش و گذاشت کنار و من هم گذاشتم کنار. شدم همون مانتویی ولی با حجاب. حالا مشکل اصلا این ها نیست.

از وقتی بچه دار شوهرم اخلاقش برگشت. اصلا مثل قبل نیسن. اصلا من و نمیبینه. همش با هم دعوا داریم. همش قهر. همیشه من پیام میدم. بعد بهم میگه فهمیدی اشتباه کردی. یکبار گفتم تو چرا نمیایی جلو بهم گفت من بیام جلو که فکر کنی من مقصرم. اگر هم از چیزی بهش گله کنم در جواب بهم میگه من همینیم که هستم. تو دعوا ها میگه حرف نزن صداتو نشنوم. میگم باشه دیگه باهات حرف نمیزنم دیگه صدامو نمیشنوی بعد این قهر یک هفته طول میکشه نه سلام نه خداحافظی نه حرفی. اون برای خودش زندگی میکنه من برای خودم این وسط بچم اذیت میشه میفهمه ۳سالشه بخاطر اون پیام میدم زنگ میزنم که بهم میگه فهمیدی مقصری. حالا که همش سرش تو گوشیه اصلا انگار نه انگار یا تلگرام و واتس اپ یا بازی. بچم میره سمتش میگه نکن دارم بازی میکنم نیا سمتم بیا این و بگیر و ….

دعوا اخرمون هم سر همین هست که میگم وقتی خونه ای دیگه با ما باش با من و بچت باش همش ت  گوشی. تا اخر شب بازی میکنه. صبح از خواب پا میشه بازی میکنه چند تا بازی نصب کرده این تموم میشه بعدی.

وقتی خونس اصلا کمکی نیست. بگه از صبح زنم خسته شده من با بچه باشم . اصلا. اگر حالم بد باشه بگم این و بخوابون من دراز بکشم. پشت سر من میان تو اتاق بچه و میزاره وسط اون هم انقدر من و اذیت میکنه یک دفعه میبینم صدای خور خورش بلند شد. صبح بهش بگم پاشو یک لحظه باهاش باش من بخوابم حالم بده میگه منم حالم بده. ولی اگر من بچه و بخوابونم تا ساعت ۱۲شب بیداره یا تلویزیون میبینه یا بازی میکنه.

خیلی خسته ام.

اگر چیزی رو گله کنم همون جواب و به خودم میده. بگم حالم بده ظرف هارو بشور میگه منم حالم بده. بگم خسته ام تو رختخواب و جمع کن میگه منم خسته ام. بعد که دعوا میشه میگه میگه کاری و که خودت نمیتونی از کس دیگه هم توقع نداشته باش

همش دوست داره بگه من اشتباه میکنم. من اخلاقم بده. من انتظار دارم.

نمیدونم دیگه

0
ناشناس 4 سال 1398/12/15 14:38:58 0 پاسخ ها 162 نمایش

پاسخی دهید