سلام، خسته نباشید، ممنون میشم کمکم کنید. من دو سال ازدواج کردم همسرم رو خیلی دوست دارم و رابطمون خیلی هم خوبه ولی تو اول زندگیمون واسه مراسما یه مسکلاتی به وجود اومد که من نمیتونم فراموش کنم وقتی حرفش پیش میاد من از اینکه همسرم پشتم نبوده ناراحت میشم. وقتی بحث میشه همسرم میگه من اجازه نمیدم کسی در مورد خانواده من حرف بزنه هرکی بگه تو دهنش میزنم حتی پدر و مادرت، البته خیلی عصبانی بود که اینو گفت ولی بعد این حرف حالم خیلی بده، از زندگیم بدم اومده، دلم خیلی شکسته، خانوادم خیلی مهربونن و خیلی همسرمو دوست دارن، کمکم کنید نیخوام زندگیمو از دست بدم ولی دیگه آدم قبل نیستم اصلا تو خونه روحیه ندارم، همسرم هر چی محبت میکنه دلم نرم نمیشه، لطفا کمک کنید حالم خوب شه، خواهش میکنم