سلام من امیر محمد صادقی گهر هستم 15 از تهران
من در یک خانواده 3 نفری با پدر و مادر خود زندگی میکنم
یادمه از سن 12 سالگی از دعوای پدر و مادرم بسیار رنج میبردم
مادرم زمانی با یک مردی بود به صورتی که با او تماس برقرار می کرد و اس ام اس میداد تا اینکه فهمیدم استاد دانشگاه مادرم
مادم دانشجو وکالت هستش 40 ساله
بعد پیام هاشون رو تو گوشیه مادرم دیدم و به بابام گفتم
مادم هم گزاشت کنار
من بچه اجتماعی نیستم
ما نزدیک به یک سال از بازی به اسم مافیا بازی می‌کنیم با پدرم در جاهای مختلف با اکیپ خودمون
یک بار به یک کافه در مرزداران رفتیم
اونجا با گروه جدید آشنا شدیم که تازه داشتن بازیو یاد می گرفتند
اونجا یک خانومی بو به اسم مانه که خیلی بلد نبود
ما مدت زیاد به اونجا می رفتیم و در شرایط کرونا دیگر نرفتیم
قبل کرونا احساس می کردم پدرم زمانی که دارد با گوشیه خود
کار می کند چیزی را از من مخفی می کند دقیقا همان کار که مادرم می کرد
من با کمی دقت فهمیدم که همنون مانا هستم
من عصبی شدم
توی شرایط کرونا م کمی وسواسی هستم
از پدرم پرسیدم داری چی کار میکنی او گفت دارم بازیو یاد میدم
ولی میدونم داشت الکی میگفت
همون امروز زمانی که پدرم خواب بود زمانی که داشتم با موبایلش بازی می کردم از اون خانوم پیام آمد
بعد رفتم تو پی وی او خانوم و به چیز های خوبی بر نخورد
الان حالم بسیار بده
من چند وقت پیش به فکر فرار از خانه بودم
وحتی خود کشی
ولی نمی تونم
جرعتش رو ندارم
این سایت تو اینترنت زدم پیدا کردم
لطفا کمکم کنید
خواهش می کنم😭😭😭😭😭