دوستانی میگویند سراغش نرو و اگر دوستت دارد خودش باید بیاید سراغتو اما خودم می گویم به دلیل زبان تلخم عذرخواه بشوم
سلام من دختری ۱۷ ساله هستم و حدود یک سال با پسری از اقوام دور آشنا شدم ابتدا رابطه ی ما بی منظور و بدون قصد بود و کم کم علاقه بین ما بوجود آمد و روابطمون رو بیشتر و صمیمی تر کردیم اما من با ایشون از لحاظ فرهنگ خانوادگی مشکل دارم و از سطح پایین تفکر خانواده شان میترسم درصورتیکه از خود ایشون بسیار مطمئن هستم و حداقل از روی آشنایی و حرفهای اولیه اصلا ایشان نمیخواهد زندگی آینده اش مانند زندگی سخت پدر و مادرش بشود و دنبال اصلاح رفتارش است ، مدتی پیش ایشان به من پیشنهاد برای آمدن به خواستگاری دادند ولی چون هنوز ۲۱ سال بیشتر ندارند و دانشجوی مهندسی عمران هستند و شغل ندارند با مخالفت من رو به رو شدند اما علاوه بر آن من کنترل زبانم را از دست دادم و تمام سوء تفاهم هایی که از زندگی خانوادگیشون شنیده بودم را ب رویش آوردم و گفتم باید تضمین کنی که این اتفاقات نمیوفته در زندگیمان و ایشان ناراحت شدند و گفتند تو منو قبول نداری ، هیچوقت تلاش های من به چشمت نیومد تو به من اعتماد نداری و خانوادمو قبول نداری و یکسال مداوم اون ها رو زیر سوال میبری و خسته شد و گفت به این رابطه خاتمه بدیم و خودمون رو بسپریم به دست سرنوشت تا چه اتفاقی قراره برایمان بیوفته درصورتیکه من انتظار داشتم ایشون پیشنهاد بدن من عاشق و منتظر بمانم و ایشون به خواستگاری با شرایط معمول بیایند و چون حرف از فراموش شدن و نادیده گرفتن عشقم بود من هم دعوا کردم و بلاک. به من دوستانی میگویند هرگز سراغش نرو و اگر دوستت دارد خودش باید بیاید سراغت وگرن فراموشش کن و اما خودم میگویم در این یک سال من هرگز به او تماس نگرفتم ، پیام ندادم و عذر نخواستم و همیشه ایشان پاپیش گذاشتند برای تماس و پیام و پیشنهاد بیرون رفتن و عذرخواهی ها و من میگم شاید بهتر است من اینبار عذرخواه باشم به دلیل زبان تلخم یا حداقل عذرخواه بشوم و حلالیت بطلبم تا زمانیکه یا خودشون برگردند یا برن و فراموشش کنم ؟ کدام راه درسته؟
پاسخی دهید