.من هفت سال پیش با اقایی با یک سال تفاوت سنی اشناشدم،هدف ازدواج بود ولی خانواده ام راصی نیستن
سلام،روز بخیر.من هفت سال پیش با اقایی با یک سال تفاوت سنی اشناشدم،هدف ازدواج بود ولی من قصد نداشتم ازدواج کنم خیلیم میلاد رو دوست نداشتم با یه بهونه جداشدم ازش بعد از چهارسال اتفاقی باهم فامیل شدیم و تو یه عروسی همدیگه رو دیدیم خانواده ی ایشون خواستگاری کردن خانوادم جواب رد دادن منم مجبور شدم بازم جدا بشم یکسال جدا شدیم به خیالی که دوستام به میلاد گفتن که من ازدواج کردم و شوهر دارم.ولی ایشون پیگیری کردن دیدن که من مجردم هنوز بازم اقدام کردن خواستگاری تا مرحله ی مهریه رسید اما بهم خورد توسط پدرایشون.اینبار خوده میلاد هم دیگه جواب منو نداد منم رفتم درخونشون یه کشیده زدمشون برگشتم چندماه بعد بهم پیام داد که همه چیرو درست میکنه التماس نامه فرستاد منم واقعا ازش خوشم میومد چون واقعا یه خوصیات خوبی داره که منو جذب خودش کرده اینکه چشم پاکه،با ادبه،هیچوقتم بهم پیشنهاد بدی نداده چنبارم گفت موقعیتشم داشت اما به زبون نیورد حتی برای اینکه خوب بشناسمش خودم بهش پیشنهاد میدادم که بیام خونتون کسی نیست یا تو بیا میگفت من تورو برای این لذتای اینجوری نمیخوام.بخدا خیلی مرد خوبیه اما یه بدی پیدا شده تو ایشون که دمدمی مزاج شدن مثلا خانوادش بگن من چاقم به اونا میگه به شما ربطی نداره اما به من میگه که لاغر شو،خیلی روم زیادی حساسه و اینکه دوبارم بهم دروغ گفت،و سری قبلی که همین ماه پیش بود بهم زنگ زد یعنی گوشیمو سوزوند انقد زنگ زد که مجبور شدم جواب بدم گفت همه چی رو.درست میکنه بعدی که یکسال از خواستگاری رسمی میگذشت،الانم بعد از دوماه برگشته میگه که نمیتونه منو فراموش و جایگزین کنه با هیچ دختری البته که منم بهش فکر میکنم ولی خب خانوادم هیج جوره رضایت نمیدن،مطمعنم هستم ک خانواده ایشونم رضایت ندن حتما،الان بهش گفتم که باید فکر کنم و بهم زمان داد لطفا بگین من چکار کنم،حس میکنم ایشون دمدمی مزاج شدن فقط به من عادت کردن ممکنه بعداز عقد دیگه منو نخوان لطفا بگین من هیچ فکری دیگه نمیتونم بکنم راجب به ایشون …
پاسخی دهید