سلام.خانمی ۳۳ ساله هستم و ده سال از ازدواجمون میگذره.دخترم l۵سالشه. هم
سلام.خانمی ۳۳ ساله هستم و ده سال از ازدواجمون میگذره.دخترم l۵سالشه. همسرم چند سال پیش در جریان یه رابطه کاری با خانمی مجرد اشنا شده و روابطشون به دوستی کشیده شده. بعد از چند وقت با پادرمیونی همسرم اون خانوم با خواستگارش ازدواج کرد و الان خانوادگی رابطه دوستانه با همسرم دارن البته بیشتر اون خانوم. اون خانوم جدیدا محل کارش به مشکل خورده و از اونجایی که همسرم ارادت زیادی بهشون دارن علی رغم مخالفت من به عنوان کارمند استخدامش کردن. شدیدا از این موضوع دارم اذیت میشم چون روابطشون فراتر از رابطه کاریه. اینو تو پیامک هایی که به هم میدن و از تمام جزئیات زندگی هم خبر دارن دیدم. مثلا همسرم درمورد هیچی با من حرف نمیزنه و مشورت نمیکنه. اما اون خانوم از بیشتر اتفاقات زندگی ما خبر داره. به همسرم مشاوره میده و خلاصه همسرم اونو کلی قبولش داره
من میترسم این رابطه خیلی فراتر از اینها بره و زندگیمون رو خراب کنه. بابت این موضوع مدام به همسرم ابراز ناراحتی میکنم اما ایشون فقط من رو حساس جلوه میدن و میگن بیخودی جبهه گرفتی. مثلا همسرم از تک تک اتفاقات زندگی اون خانوم خبر داره الان هم که دارن یک جا کار میکنن معلوم نیست این رابطه به کجا ختم بشه و من از این بابت خیلی نگرانم. زیادی بهش توجه نشون میده و هواشو داره. اصلا چرا باید اینجوری باشه؟
حتی از من میخواد اونها رو به خونه دعوت کنم یا با هم بریم بیرون، منم چندبار به اجبار اینکارو کردم.
بنظرتون من تو این وضعیت چه عکس العملی باید داشته باشم؟
هر چی جبهه گرفتم و درموردش به همسرم گفتم ناراحتم فایده نداشته. اون داره کار خودشو میکنه از طرفی میترسم اگه بهش رو بدم و کوتاه بیام رابطه شون فراتر ازین بره
موندم سر دوراهی. نمیدونم برخورد درست چیه
لطفا راهنماییم کنین
پاسخی دهید