من ۲۱سالمه و چهارساله با یک پسری که همسن خودم هست ویک شهر دیگه زندگی میکنه دوست هستم ولی مشکلاتی داریم
سلام خسته نباشید…
من ۲۱سالمه و چهارساله با یک پسری که همسن خودم هست ویک شهر دیگه زندگی میکنه دوست هستم ما بهم خیلی علاقه داریم اون الان سربازه و چندماهه دیگه سربازیش تموم میشه وقرار بود که بعد تموم شدن سربازی همه چی رو به خانوادش بگه ولی خانوادش قبل اینکه خودش بگه خودشون فهمیدن و عکسهای منو تو گوشیش دیدن…
منم از اول این رابطه مامانم خبر داشت و ب بابام کم کم گفتم و اونم میدونه همه چیو و از علاقمون باخبره…
ولی این وسط یک مشکلی پیش اومده…
چندروز پیش که برای مرخصی برگشت خونشون باباش باهاش حرف زد و گفت الان دیگه وقت ازدواج کردنته گفت میتونی درباره این موضوع با مامانت حرف بزنی اگه بااون راحت تری
به مامانش گفت من یکیو دوس دارم همونی که عکساشو دیدی مامانش عصبانی شد و گفت ما هیچجوره راضی به این ازدواج نیستیم
خالش از اول ازاین رابطه خبر داشت و با مامانش تماس گرفت که شاید راضیشن ولی مامانش گفت تو دخالت نکن
الان هردومون حالمون خیلی بده که ته رابطمون داره اینجوری میشه…
هیچکدوممون نمیخایم همچین اتفاقی بیوفته
وقتی برگشت شهری که خدمت میکنه دوباره زنگ زد به مامانش ولی مامانش گفت اگه میخای رابطه مادر فرزندیمون باقی بمونه دیگه حرف این دختره رو نزن
میگه مامان بابام طرز فکرشون خیلی قدیمیه اونا دوس دارن کسیو واسم بگیرن که خودشون میخان
میشه راهنمایی کنین ممنون میشم🙏
پاسخی دهید