19 سالمه ازدواج کردم و یه دختر 1 ساله دارم …
سلام خسته نباشید من 19 سالمه ازدواج کردم و یه دختر 1 ساله دارم من پدرم و وقتی 3 سالم بود از دست دادم و مادرم بعد تصاد مریضی اعصاب گرف و من توسط خواهر و برادرم بزرگ شدم خواهر برادر دیگم ازدواج کردن و برادرم ک منو بزرگ کرد یه ازدواج نا موفق کرد و طلاق و الان مشکل من با خواهر یه ک احساس مادر بودن داره و به شدت داره منو کنترل میکنه خونه مادر شوهرت نرو بیا اینجا چرا انقد اونجایی و این منو به شدت زجر میده از یه جایی میبینم اون خیلی برای من زحمت کشیده 40 سالشه و ازدواج نکرده با خواهر برادرم ک ازدواج کردن و از ما دورن ارتباط نداره و فقط منم و برادرم و مادر مریض زندگیم در خطر میبینم با پذیرفتن حرفاش و اگ حرفاش گوش نکنم هم احساس استرس میگیرم و هم میدونم ک بعدا به بحث بزرگ باهاش دارم میدونم افسردس به خاطر وضعیتی ک داره من باید چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید
پاسخی دهید