سلام من با عشق زیاد و مخالفت شدید جت خانواده ها ازدواج کردم اولش قرار شد ما عروسی نگیریم و خانوادش ب ما هزینه عروسی رو بدن اما الان دو ساله گذشته و هیچ خبری نیست اما برای برادر شوهرم ک میخاست بره کانادا 900 ملیون خرج کردن ی مدت یکسال همسرم بیکار شد و مسافر کشی میکرد اما شهریور امسال ی کارگاه رفت سر کار و معتاد شد البته همسر من قبل از ازدواج 4 سال پاکی داشت و ان ای یی هست. 4ماه معتاد شد و منو بدبخت کرد خیلی شکنجه داد و ازار دیدم 20 روز رفت کمپ و ترک کرد الان برگشته و با هزار التماس و درخاست میخاد ک ازش جدا نشم گفت م دیگه تمومه و تا اخر عمر اینکارو نمیکنه اما چون سالهای پیش ام لغزش کرده خیلی میترسم من چیکار کنم؟ درگیر حسای بدی شدم نمیدونم دوس داشتنه یا دلسوزی اما ب شدت از اینده میترسم