مشکل من اینه منو باور ندارن
سلام من ۱۹ سالمه و پسرم مشکل اساسی من خانوادم هستن با مشکلاتی که در بچکی داداشم بوجود اورد من نتونستم خوب درس بخونم و همش درگیر مشکلات اون بودیم و همش پایه تنبلی خودم گذاشته شد در صورتی که من اصلا ادم تنبلی نیستم هرجوری بود تا اینجا بزور درس پاس کردم اینم بگم که من دانشگاه ملی البته با سهمیه قبول شدم خدایی هیچیم نخوندم شانسی زدم ولی به دلیل نداشتن دیپلمم نتونستم برم الان بزرگ سالان ثبت نام کردم کلا ۲ تا درس افتاده دارم جدیدا یه انگیزه بزرگ توم ایجاد شده ازونجایی که من ادم کم استعداد و کم هوشیم نیستم و خدایی شاید تو درس خوب نبودم ولی همجا تونستم استعدامو بروز بدم من به کامپیوتر و سخت افزار خیلی علاقه دارم و انگیزه مهاجرت به المان شدیدا باعث شده که شبو روز درس بخونم تا بتونم برای مهندسی سخت افزار از یه اکادمی پذیرش بگیرم و معدل خودمو بالا ببرم حتی دارم المانی هم میخونم مشکل اصلی من اینه که دیگه به قول معروف حنای من دیگه پیش مامان بابام رنگی نداره و وقتی از المان حرف میزنم با اینکه مخالفتی ندارن ولی به حالت تمسخر همش میگن برو بابا اگه میتونستی تو دیپلمتو میکرفتی الان مث همه دوستات دانشگاه بودی و از سهمیت استفاده میکردی خداروشکر ک این جریانات اخیر پیش اومده و من واقعا به خودم اومدم و دیدم هیچکی به اندازه خودم نمیتونه به خودم کمک کنه ولی مامان بابا دارن منو نابود میکنن همش تخریبم میکنن منم جوابششونو نمیدم سرمو پایین میندازم ولی من واقعا قصد دارم زندکیمو بسازم مشکل من اینه منو باور ندارن این منو خیلی اذیت میکنه چکار میتونم بکنم؟
پاسخی دهید