سلام.نمیدونم چی بگم خودم شرم دارم از بیانش.همسر من از اول ازدواج تا به الان که 8سال از زندگیمون میگذره مدام در حال رابطه برقرار کردن با افراد گوناگون بود هیچ مشکلی نداره هیچی ولی هر دفه ازش چیزای مشکوک میبینم تا 2 سال پیش که گوشیا قابل کنترل بود بلخره به هر دلیلی پی بی یه رابطه مسیجی و تلفنی میبردم اوایل خیلی باهاش قهر میکردم بعد چندروز با توضیح دادن و تفره رفتن قضیه فیصله پیدا میکرد دیگه بعد 6سال این قضیه برام عادی شد و درک کردم که شوهرمن هرزس باید با یکی به اصطلاح لاس بزنه از طریق پی ام و …ولی الان دیگه شرایطی پیش اومده که نمیتونم درک کنم اصلا برام قابل حضم نیست دستش تو فامیل رو شده با فامیل اونم دخترای زیر 20 سال آدمایی که باهم رفت و آمد داریم و نون و نمک هم و خوردیم درکش برای اونا سخت بوده به من زنگ زدن که من راه کار جلو روشون بزارم میفهمید چقد این درکش سخته منم انگار مامانش باشم و بخوام کاراشو توجیح کنم گفتم اشتباه میکنید این چون سری با همه صمیمی میشه پیام داده و منظوری نداشته وای که دلم میخواد زمین دهن باز کنه و از شرم این حرفا خاکم کنه.خیلی جالبه نه من لاپوشونی میکنم هرزگی شوهرم و که حیثیتم نره.ولی شرم اینکه همه با انگشت نشونم بدن و بگن سرش و کرده تو برف نمیدونه شوهرش چه کارایی میکنه داره دیونم میکنه.این حرفا به یه نفر دونفر ختم نمیشه واقعا از دختر خالم بگیر برو تو فامیل هرکی تو این سناس.نمیدونم به کی بگم این حرفا چندروزه دارم با خودم کلنجار برم ببخشمش میگم اگه طلاق بگیرم همه میگن ببین خودشم میدونست و الکی میگفت این مدلشه با همه احساس صمیمیت داره .از یه لحاظ واقعا شرم دارم به بابام این حرفو بزنم درک نمیکنم اصلا این قضیرو. میگم مگه میشه انقد ادم بی شخصیت حقیر باشه .بارها بهش گفتم هروقت حس کردی منو نمیخوای طلاق بگیر برو من ادمی نیستم که خودم و واسه زندگی مشترک حتی سبک کنم و از اینکه کسی بهم ترهم کنه نفرت دارم ولی همیشه ادعا کرده که عاشقمه و بدون من میمیره خوب مگه میشه یکی یکیو انقد عذاب بده و دم از دوست داشتن بزنه.من الان فقط مشکلم اینه که چرا تو فامیل خوب میرفتی بیرون هرزگیاتو میکردی من جای اون خجالت میکشم واقعا دلم میخواد از شرم این موضوع کرونا بگیرم بمیرم ولی نگن به خاطر هرزگی شوهرش جدا شدنکته