سلام وقتتون بخیر من دختر ۲۳ساله هستم بشدت مهربون و احساساتی الان ۱۴روزهست که با آقایی صیغه محرمیت خوندم هم من هم این آقا قبلا ازدواج ناموفق داشتیم.این آقا ترسیدن فکرمیکنن من شکاکم یا بهشون اعتماد ندارم.چون یبار فقط محض شوخی پرسیدم اون دخترخانوم‌داخل اینستاتون کی هستن.باصحبت حل کردیم اما بازهم تکرار میکنن بعداز چندروز ایشون شیفت بودن سرکار ۲۴ساعت خونه نبودن فرداش ما مهمونی دعوت بودیم منزل برادرشون ایشون صبح که اومدن بمن پیام فرستادن که من تا شب نیستم‌میرم بیرون توآدرس منزل برادرمو داری با خانوادت برو گوشیمم شارژنداره نگران نشو شاید خاموش بشه.شب که اومدن چندبار ازم خواستن برم‌پیششون نرفتم هم یه ناز دخترونه بود هم روم نمیشد برم..خلاصه بازم ناراحت شدن که چرا بی محلی کردی.همچنان توضیح و ببخشید که کلا گفتن اونی نیستی که فکرمیکردم.گذشت روز۱۳بدر مارو دعوت کردن بریم دورهم منزل برادرشون .ایشون نبودن شیفت بودن من پیام‌دادم گفتم که داریم میریم‌اونجا پیام دادم زنگ زدم تبریک گفتم و… یکی از برادراشون گفت نمیگفتی بهش که مادورهمیم اون سرکار تنهاس فکرش بهم‌نریزه گفتم واای دوباره من اشتباه کردم حتما..خلاصه با حال بد غروب برگشتیم.چندساعت بعد برادرشون تماس گرفتن که اگر پدرت اجازه میده بیام دنبالت بیای اینجا دورهم باشیم شبم برو پیش مادرپیرمون بخواب گفتم واسه شام‌نمیام ولی واسه خواب میام که پیرزن تنهانباشه گفت ندیگه باید شامم بیای منم گفتم باشه..میخواستم پیام بدم به همسرم گفتم ظهرم گفتم دورهمیم نکنه ناراحت شده باشه الان دیگه نگم..رفتم اونجا فهمید که من رفتم ناراحت شد سریع برگشتم‌خونه..الان کلا از انتخاب من منصرف شده میگه تو اونی که من میخوام‌نیستی باید بمن میگفتی..من الان باید چیکار کنم بشدت دوسش دارم بهش گفتم که هرکاری بگی میکنم ولی ازم زمان خواسته