سلام و وقت بخیر

من قبلا یه ازدواج ناموفق داشتم که توی دوره عقد جدا شدیم یکی از اقوام آشنایی من با پسرشونو ترتیب دادن که اگه به تفاهم رسیدیم قرار ازدواج بذارن
حدود یک سالی هست که با هم در ارتباطیم و تمام این چند وقت هیچ مشکلی با هم نداشتیم البته یکم به نظر من خونسرد بود و کم محبت .
تا همین یک هفته پیش که بین بحثامون گفت تو خیلی خوبی ولی نمیدونم من لیاقت این همه خوبی تورو دارم یا نه و البته که کلی از خودش گفت که من نمیتونم مث بقیه مردا باشم و خیلی اهل محبت کردنم نیستم (قبلا درباره سرد و بی محبت بودنش بحث کردیم )هیچوقتم نمیتونم عوض بشم بعد که از دستش ناراحت شدم یه دعوا راه انداخت و گفت درباره ازدواج بیشتر فکر کن بخوای اینطور باشه من نمیتونم کنار بیام الانم یک هفتست نه زنگ زده نه پیام داده اون حتی یک بار هم نگفته که عاشقمه ولی من همیشه بهش محبتمو ابراز کردم الان چیزی که نگرانم کرده اینه ک اصلا براش مهم نیست که یکم پافشاری کنه یا به موندن من تو زندگیش اصرارداشته باشه یجوری رفتار میکنه که انگار براش مهم نیست با توجه به شکست قبلیم دلم نمیخواد دوباره اشتباه کنم اینم دقیقا مشکل مورد قبلیمو داره خونسرد و بی محبت که هر لحظه آماده به هم زدن زندگیه من باید چیکار کنم الان نمیدونم چه عکس العملی باید نشون بدم ازینکه انقد بی ارزشم میکنه حس بدی دارم ولی خب بهش علاقه دارم.