مشکل و یا پرسش روانشناسی خود را اینجا بنویسید و ما پاسخ آنرا برای شما
مشکل و یا پرسش روانشناسی خود را اینجا بنویسید و ما پاسخ آنرا برای شما خواهیم نوشت
با سلام :
مردی هستم ۳۷ ساله که در ۲۰ سالگی ازدواج کردم و بعد از ۳ سال دارای فرزندی پسر شدم .. بعد از ۱۲ سال زندگی بخاطر بی اعتمادی از همسرم و اعمال مشکوک ( از نظر من ) و کار کردنش در محیط یک آرایشگاه ( که اصلا راضی نبودم ) از هم جدا شدیم و الان حدود ۴ ساله که با پسرم و خانواده خودم زندگی میکنم . بخاطر پسر با همسرم در ارتباط هستم ، مدتی پیش همسرم از من تقاضای کمک مالی داشت و این باعث شد که بیشتر به هم نزدیک بشیم ، قلبا هنوز دوستش دارم اما یاد رفتارهایش که میافتم کمی از او دلسرد میشوم ، خاطرات گذشته و کارهایش هنوز آزارم میدهد اما در آخر باز هم به زندگی کردن با او فکر میکنم …. از شما درخواست دارم ببینم با این بی اعتمادی که نسبت به او داشتم و هنوز دارم میتوانم برای یک زندگی جدید با او دست بکار بشم؟ یا فراموش کردنش به نفع هر دوی ما هست . با خودش که در این رابطه صحبت کرده ام هنوز همان جوابهای قبلی و متهم کردن صد در صد مرا دارد و عقیده دارد که در آن زمان خیلی کوتاه آمده و الان دیگر آن آدم قبلی نیست و….. چند روز پیش با گفتن این جملات بسیار مرا عصبانی کرد و ارتباطم را با او قطع کردم اما امروز با بزرگ فامیل ما تماس گرفته و به او گفته که با من صحبت کند تااجازه دهم برای گرفتن تصمیمش با مشاوری صحبت کند بعد درباره ازدواج مجدد نظرش را به من بگوید ، نمیدانم چرا وقتی خودم با او صحبت کردم خیلی قاطعانه جوابش منفی بود اما بعد از قطع ارتباطم این کار را کرده !!! نمیدانم بخاطر شرایط مالی بوده یا واقعا تصمیمش عوض شده .
لطفا اگر امکان داره راهنمایی بفرمایید
اگر جزئیات بیشتری را باید بدونید لطفا اعلام کنید چون میدونم با این چند خط نمیشه همه جزئیات رو گفت .
ممنون از شما
پاسخی دهید