من از خدا بشدت دورم و اصلا حس زندگی ندارم و کاملا ناامیدم
من دختر ۱۷ساله هستم
در رشته دهم ریاضی تحصیل میکنم و از لحاض درسی جایگاه خوبی دادم
بچه طلاق هستم حدود ۶سال یا ۷ سال هست که مادر و پدرم جدا شده اند
من خیلی از احساس نارضایتی از خودم دارم
همیشه باید نفر اول باشم و وقتی اول شدم خب حالا چیز بعدی
من اصلا از خودم راضی نیستم به توانایی هایم ایمان دارم ولی از ضاحرم خوشمنمیاد چون چاق هستم
حس میکنم به خاطر مادرم اینجوری شدم چون اون همیشه میخواد من بهترین باشم
من اصلا از خودم راضی نیستم
زود عصبانی میشم و همیشه بدترین کار هارو در این زمان انجام میدم
وضع مالی متوسطی داریم ولی همیشه همه چیز برایم برایم فراهم هست
دوست دارم ازم تعریف شود
دوست دارم بهترین باشم
من آدم حسودی هستم
من آدمی هستم که حتی به بهترین دوست دوستهایم حسودی میکنم
من خیلی نکته بین هستم و دروغ نگفتم اگه بگم خیلی باهوش هستم
به راحتی حس افراد رو متوجه میشم
خیلی شکاکم
به طور دائم حسم به افراد تغییر میکنه
همش درحال تضاهر هستم
همش دروغ میگویم و اینقدر اینکار را کرده ام ک دیگر عادتم شده
این کار برایم مثل آب خوردن هست
خسته هستم از بس ک تظاهر به خوب بودن کردم
که نمیتوانم خودم باشم
من آدمی هستم ک بیشتر اوقات درحال خنداندن آدم های دیگر هستم
ولی خودم از درون خالی و تهی هستم.
بع صراحت میگویم
من از خدا بشدت دورم و اصلا حس زندگی ندارم و کاملا ناامیدم
امیدوارم کمکم کنید
فاطیما فروغی
پاسخ ( ۱ )
توجه : نظر زیر توسط بازدیدکننده عزیز سایت نوشته شده و نوشته مشاوران سایت نمیباشد.
باسلام
خوب سوال شما،خودش درونش پاسخ نیز بود .. این همه گناه کبیره و خانمان سوزه،نتیجه اش توخالی شدن انسان میشود.
اما اینکه انسان تصور کند،ما با دیگران متفاوت هستم و اصلا خوب نمی شوم و .. از حرف های خود شخص شیطان می باشد.!
انسان تا زمانی که زنده است! امکان توبه هم برایش مهیا است! با انجام توبه درست و صحیح و سنگین مطابق با نظر خدا در قران و انجام عمل صالح و واجب می توانید گذشته بد را جبران کنید،و به مرور اعمال خوب را جایگزین کارها بد کنید و در نتیجه فکر و اهداف و انگیزهای زندگی شما روز به روز بییشتر و شادی نیز برای شما بیشتر خواهد شد .
دین و خدا را مرکز زندگی خودتان قرار دهید و جهان را از منظره ان نگاه کنید،و سراغ هیچ راهی جزء راهی که خدا خواسته نروید که پشیمانیش و تاریکی و ذلتش بسیار زیاد است..