هنوز اون صحنه ای که موقع خداحافظی همدیگه رو بغل کردیم دلش نمیومدبغلمو ول کن جلو چشامه
سلام
سلام حدود9ماه پیش ساعت 11ونیم ش بود که از سر کار اومدم خونه، خانومم بهم گفت خونه بابام دارن از شهر خودشون *صیدون* میان اینجا *خونمون، شهر رامهرمز، ولی اگه موقع برگش گفتن میخوایم مرضیه بیاد چند روزی صیدون بمونه قبول نکن.
اومدن وموقعی که میخواستن برگردن، هموننیشد کهخانومم گفت، ولی چون روم نمی شد تو روی پدر خانومم بگم نه و از طرفی نگفته یود دلیلحرفش چیه، اعتماد کردم و گذاشتم بره. 2روز بعد پدر خانومم گفت دگه نمیزارم بیاد و میخوام طلاقش رو بگیرم چون 7 سال بچه دار نمیشین. تا یک هفته اول همبا خانومم تلفنی در ارتباط بود و پشت تلفن گریه میکرد که هر چی به بابام میگم امین خیلی مهربونه و خیلی دوستم داره نمیزاره فایده نداره. بعد از اون یک هفته گوشیش خاموش شد و چند هفته بعد رفتارش باهام عوض شده بود، انگار دلش از من سیاه شده. البته این رو هم بگم از خدود 2ماه قبل رفتنش همش فکر میکرد چون مشکل بارداری داره میرم زن میگیرم، حتی یک بار بهم این حرف رو بصورت مستقیم زد.
مادر خودم هم مقصر بود، چون هی بهش میگفت پسرمونبچه میخواد و میبردش پیش دکترهای محلی.
چند باری با بزرگان طایفه خودمون و بزرگان خودشون رفتم واسه صحبت که بیاد، ولی بهم گفتن نمیزاریم بیاد و هر چی دادگاه حکم کرد همون قبول، واسهطلاقاقدام کردیم . منم از خانومم واسه تمکین شکایت کردم و قاضی شهر خودشون اونو به تمکین محکوم کرد ، اعتراض زدن و دادگاه تجدید نظر هم محکومشون کرد ، خانواده خانوم واسه مهریه و طلاق اقدام کردن که قاضی شهر خودشون و تجدید نظر هر دو منو به پرداخت هر ۱۰ماه یک سکه محکوم کردن ، اما همان قاضی که واسه تمکین محکومشون کرد وخود خانومم پیش قاضی اعتراف کرد که در طول ۷سال زندگی هیچوقت دست روم بلند نکرد رای به طلاق رو بدلیل عدم تفاهم ، عسر وحرج و ماده۱۱۳۰ و ماده۳۵۸ صادرکرد که در دادگاه تجدید نظر رای صادره باطل شد ، من هم چون فکر کردم بدلیل نتایج صادر شده شاید خانواده خانومم از اقدامشون واسه این جدایی کوتاه بیان به گوشی برادر خانومم زنگ زدم و گوشی رو به خانومم داد که باهاش صحبت کنم. خانومم شرط کرد خونه ای که بابات طبقه بالا ساخته رو بهش بگو به نامم بزنه و که بدونم دگه نیاز نیست هر سال تو یه خونه اجاره باشیم و خونه دائمی دارم میام ، به بابام گفتم اونم گفت اگه میمونه سر زندگیش باشه . به برادر خانومم پیام دادم که اگه بابام قبول کنه میمونه سر زندگیش؟ اونم پیام داد که اگه صدتا هم بنامش کنی نمیاد تو باید کل مهریه رو یکجا بدی، که نمیتونی و بری زندان. منم بهش گفتم که قانون فلان حکم رو صادر کرد و پرداخت میکنم . بعد پیام داد که دهنتی ازت سرویس کنم که حالت جا بیاد و بشین همدیگه رو میبینیم. دوباره به عموش زنگ زدم که حاظرم حق طلاق رو بهش بدم، با شرط اومدن سر زندگیش، بازم فایده ای نداشت.
میشه یه راه جلو پام بزارین؟ هنوز اون صحنه ای که موقع خداحافظی همدیگه رو بغل کردیم دلش نمیومدبغلمو ول کن جلو چشامه
پاسخ ( ۱ )
سلام
مطالب نوشته شده ناخواناست، از خلاصه نویسه کلمات بپرهیزید و قبل از ارسال ویرایش بفرمایید.
شاد باشید
برای مشاوره روانشناسی به صورت تلفنی می توانید یکی از بسته های مشاوره روانشناسی را از آدرس زیر به صورت آنلاین خرید کنید.
خرید بسته های مشاوره و دوره ها
پس از سفارش و پرداخت آنلاین یکی از مشاوران ما با شما تماس خواهد گرفت و مشاوره ارائه می دهد
درصورتی که
برای ارتباط با بخش فروش و راهنمایی در سفارش و یا خرید به صورت کارت به کارت می توانید با شماره 02145116777 تماس بگیرید.